فهرست مطالب

مشاوره کاربردی - سال سیزدهم شماره 2 (پاییز و زمستان 1402)

نشریه مشاوره کاربردی
سال سیزدهم شماره 2 (پاییز و زمستان 1402)

  • تاریخ انتشار: 1402/10/01
  • تعداد عناوین: 6
|
  • محمد دربا، سمیه شاهمرادی*، سلیمان احمدبوکانی صفحات 1-15
    نگرانی در مورد بازماندن از ازدواج و قرار گرفتن در تجرد قطعی منجر به پدید آمدن یکی از مشکلات روانشناختی به نام ترس از تجرد شده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش تعدیل کننده سن و جنسیت در رابطه بین هوش هیجانی با ترس از تجرد در دانشجویان انجام شد. روش پژوهش توصیفی-همبستگی بود. جامعه آماری موردپژوهش کلیه دانشجویان دانشگاه تهران در سال تحصیلی 400-1399 بود که از میان آن ها تعداد 415 نفر به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات شامل مقیاس ترس از تجرد اسپیلمان (2013) و مقیاس هوش هیجانی بار-آن (1997) بود که توزیع و تکمیل آن ها به روش برخط انجام شد. داده های پژوهش با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و آزمون روش تعدیلی هایس در نرم افزار 25SPSS- تجزیه وتحلیل شد. نتایج تجزیه و تحلیل آماری نشان داد که سن رابطه بین هوش هیجانی با ترس از تجرد را تعدیل می کند؛ ولی جنسیت در رابطه بین هوش هیجانی با ترس از تجرد نقش تعدیل گر ندارد. با توجه به نتایج پژوهش حاضر، رابطه بین هوش هیجانی با ترس از تجرد فراتر از یک رابطه خطی ساده است و می توان با ارائه برنامه ها و مداخلات مبتنی بر تقویت هوش هیجانی در جهت پیشگیری و درمان ترس از تجرد گام نهاد.
    کلیدواژگان: ترس از تجرد، هوش هیجانی، ازدواج
  • مجید مهدیه نجف آبادی*، آتوسا کلانتر هرمزی، کیومرث فرحبخش، حسین سلیمی بجستانی صفحات 16-42
    با توجه به اهمیت مشاوره مدرسه در پرورش نسل آینده کشور و لزوم ایجاد چهارچوب و واضح سازی نقش ها و وظایف در برنامه های مشاوره مدرسه، هدف این پژوهش، تدوین مدل حرفه ای مشاوره مدرسه ایران بود که با روش کیفی تحلیل مضمون انجام شد. ابتدا اسناد بالادستی (سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و برنامه درسی ملی) و متون تخصصی مشاوره مدرسه تحلیل و مضامین آن به دست آمد و سپس مضامین مصاحبه با متخصصان مشاوره مدرسه (صاحب نظران و مشاوران مدرسه) استخراج شد که حاصل 180 مضمون فرعی، 59 مضمون اصلی و 21 مضمون هسته ای بود که به عنوان محورهای اصلی مدل، در چهار رکن، مبانی، مدیریت، خدمات و پاسخگویی ساختار یافتند. رکن مبانی دارای دو جنبه کلیدی (باور و چشم انداز) است که باور اشاره به باورهای بنیادین تربیت و چشم انداز، تصویری از آینده مطلوب است. رکن مدیریت شامل سه جنبه کلیدی (طرح ریزی، اجرا و تعاملات) است که طرح ریزی، چگونگی و طراحی اجرای برنامه را مشخص نموده و اجرا به بایدها و روش های اجرایی برنامه ها پرداخته و تعاملات به جایگاه برنامه ها و ارتقای نظام مند تربیت اشاره دارد. رکن خدمات دارای دو جنبه کلیدی (فراگیری و راهبرد) است که فراگیری پوشش خدمات مشاوره مدرسه را مشخص نموده و راهبرد، شیوه های ارائه خدمات مشاوره مدرسه را تعیین کرده است و رکن پاسخگویی شامل دو جنبه کلیدی (ارزیابی و ارتقاء) است. در ارزیابی، اصول و چگونگی ارزیابی مشاوره مدرسه مطرح و در ارتقاء، شایستگی های عاملان مشاوره مدرسه و شرایط وصول به این شایستگی ها مشخص شده است. مدل حرفه ای مشاوره مدرسه سعی دارد با استفاده از نظریات علمی و مبتنی بر فرهنگ، چهارچوبی جامع و نظام مند برای فعالیت های مشاوره مدرسه ایجاد نموده تا بستری برای پرورش نسل آینده در زمینه های تحصیلی، شغلی، شخصی-اجتماعی و دینی- اخلاقی فراهم نماید.
    کلیدواژگان: مدل حرفه ای، مشاوره مدرسه، اسناد بالادستی
  • نفیسه احمدی*، ناصر یوسفی، کیومرث بشلیده صفحات 43-62
    شواهد نشان می دهد که زوجین در جوامع امروزی برای برقراری روابط صمیمی و درک احساسات از جانب همسران خود با مشکلات متعددی مواجه هستند؛ بنابراین پژوهش حاضر باهدف اثربخشی آموزش صبر و بخشش مبتنی بر آموزه های اسلامی بر تعارضات زناشویی و مدیریت هیجانی زنان متاهل انجام شد. در این پژوهش از روش کمی و از نوع نیمه آزمایشی استفاده شد. جامعه پژوهش زنان مراجعه کننده دارای تعارض زناشویی به مراکز مشاوره شهر قم بودند. روش نمونه گیری به روش در دسترس بود. حجم نمونه شامل 20 زن متاهل بود که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار داده شدند. برای سنجش متغیرها از پرسشنامه تعارضات زناشویی و مقیاس دشواری تنظیم شناختی هیجان استفاده شد. روش تحلیل داده ها به روش تحلیل کوواریانس انجام شد. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که الگوی مشاوره ای مبتنی بر صبر و بخشش بر تعارضات زناشویی و مدیریت هیجانات زنان اثربخش بوده و باعث کاهش تعارضات و افزایش تنظیم هیجانی زنان در گروه آزمایش شده است. درواقع، پایبندی بر صبر و بخشش مبتنی بر آموزه های اسلامی  به فرد کمک می کند که مسئولیت اعمال خود را در تعارض ها بپذیرد و هر جا که لازم باشد، همسر خود را ببخشد. بنابراین پیشنهاد می شود با برگزاری سلسله کارگاه های آموزشی در مراکز مشاوره و در زمینه درمان های روان شناختی با رویکرد اسلامی و بر مبنای الگوی تدوین شده در جهت حل تعارضات و بهبود زندگی زناشویی گام برداشت.
    کلیدواژگان: بخشش، صبر، تعارضات زناشویی، مدیریت هیجان
  • عارفه کیانی*، اسماعیل صدری دمیرچی صفحات 63-77
    این پژوهش با هدف بررسی مدل یابی کاهش ریسک طلاق بر اساس صمیمیت زناشویی، مثلث سازی و دلبستگی با نقش میانجی پیوستگی و انطباق در افراد متاهل بود. روش پژوهش همبستگی و از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه افراد متاهل شهر نکا بود و دامنه سنی بین آزمودنی ها از 22 تا 40 است. نمونه آماری پژوهش حاضر 186 نفر به روش نمونه گیری غیر تصادفی در دسترس بر اساس فرمول (Klein, 1998) انتخاب شدند. ملاک ورود به پژوهش افراد متاهل با سابقه 2 تا 5 سال و دامنه سنی بین 22 تا 40 سال بود. برای سنجش کاهش ریسک طلاق، صمیمیت زناشویی، مثلث سازی، دلبستگی، پیوستگی و انطباق پذیری به ترتیب از پرسشنامه شاخص بی ثباتی ازدواج (Johansson & Booth, 1987)، پرسشنامه صمیمیت زناشویی (1983 Walker & Thompson,)، پرسشنامه مثلث سازی Yousefi & Bahrami, 1391))، پرسشنامه ی دلبستگی (Collins & Reid, 1990)و پرسشنامه ی پیوستگی و انطباق پذیری (Elsonet at al., 1985) استفاده شد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد صمیمیت زناشویی، دلبستگی، انطباق پذیری و پیوستگی بر کاهش ریسک طلاق (بی ثباتی ازدواج) اثر منفی و مستقیمی دارد. همچنین به ترتیب 32 و 24 درصد از تاثیر صمیمیت زناشویی و دلبستگی بر کاهش ریسک طلاق (بی ثباتی ازدواج) از طریق پیوستگی می تواند تبیین گردد. به علاوه به ترتیب 58 و 32 درصد از تاثیر مثلث سازی و دلبستگی بر کاهش ریسک طلاق (بی ثباتی ازدواج) از طریق انطباق پذیری می تواند تبیین گردد.بنابراین می توان گفت که بین صمیمیت، دلبستگی و کاهش ریسک طلاق با در نظر گرفتن نقش میانجی پیوستگی رابطه وجود دارد. همچنین بین مثلث سازی و دلبستگی بر کاهش ریسک طلاق با در نظر گرفتن نقش میانجی انطباق پذیری رابطه وجود دارد.
    کلیدواژگان: کاهش ریسک طلاق، صمیمیت زناشویی، مثلث سازی، دلبستگی، پیوستگی، انطباق پذیری
  • مرجان عربانی*، عسکر آتش افروز، منیژه شهنی ییلاق، مرتضی امیدیان صفحات 78-97
    نوجوانی دوره آسیب پذیری نسبت به اثرات وقایع و پدیده های اجتماعی است، لذا مطالعه فضای مجازی در زندگی اجتماعی و تحصیلی نوجوانان و این که چه عوامل و متغیرهایی می تواند به صورت مستقیم و غیرمستقیم روی این وابستگی اثر گذار باشد، امر مهمی به شمار می آید. هدف پژوهش حاضر طراحی و آزمون مدل اثر الگوهای ارتباطی خانواده و هیجان خواهی با وابستگی به فضای مجازی از طریق نیازهای اساسی روان شناختی (شایستگی، خودمختاری و ارتباط) بود. پژوهش حاضر به روش همبستگی و از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دوره اول متوسطه شهر خرم آباد بود که از بین آن ها تعداد 290 به روش نمونه گیری تصادفی  خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه اعتیاد به شبکه های اجتماعی مجازی در نوجوانان (Sadeghzadeh et al., 2019)، پرسشنامه تجدیدنظر شده الگوهای ارتباطی خانواده (Ritchie & Fitzpatrick, 1990)، مقیاس هیجان خواهی (Aluja et al., 2010) و مقیاس نیازهای اساسی روان شناختی (Sorebo et al., 2006) بود. ارزیابی الگوی پیشنهادی از طریق تحلیل مسیر  و با استفاده از نرم افزارهای SPSS و AMOS ویراست 23 انجام گرفت. نتایج پژوهش حاضر نشان داد رابطه مستقیم الگوی ارتباطی گفت و شنود بر نیازهای اساسی روان شناختی (شایستگی، خودمختاری و ارتباط) و نیز رابطه مستقیم هیجان خواهی بر وابستگی به فضای مجازی، مثبت و معنی دار بود. همچنین رابطه مستقیم الگوی ارتباطی همنوایی بر نیازهای اساسی روان شناختی (شایستگی، خودمختاری و ارتباط)، و رابطه مستقیم هیجان خواهی بر نیازهای اساسی روان شناختی (شایستگی، خودمختاری و ارتباط)، و نیز رابطه مستقیم شایستگی بر وابستگی به فضای مجازی منفی و معنی دار بود. علاوه مسیرهای خودمختاری و ارتباط بر وابستگی به فضای مجازی تایید نشد. به علاوه در مسیرهای غیرمستقیم نیز نیازهای اساسی روان شناختی (شایستگی، خودمختاری و ارتباط)، بین الگوی ارتباطی گفت و شنود و وابستگی به فضای مجازی، و نیز بین الگوی ارتباطی همنوایی و وابستگی به فضای مجازی و همچنین بین هیجان خواهی و وابستگی به فضای مجازی نقش میانجی گر را داشتند. بنابراین می توان با آموزش الگوهای ارتباطی به خانواده ها و همچنین روش های کنترل کردن هیجانات به جوانان و نوجوانان، علاوه بر برآورده کردن نیازهای اساسی روان شناختی (خودمختاری، شایستگی و ارتباط) آن ها، می توان باعث کاهش وابستگی آنان به فضای مجازی شد.
    کلیدواژگان: وابستگی به فضای مجازی، الگوهای ارتباطی خانواده، هیجان خواهی، نیازهای اساسی روان شناختی
  • علی عظیمی*، هادی سلیمی، ابراهیم نعیمی صفحات 98-114

    دختران نوجوانان با قرار گرفتن در دوره شکل گیری هویت جنسی و کاوش جنسی یکی از گروه های در معرض خطر در برابر آزار جنسی آنلاین هستند که انجام پژوهش در این زمینه  به منظور جلوگیری و کاهش آسیب های آن دارای اهمیت است. بنابراین پژوهش حاضر باهدف واکاوی عوامل بسترساز آزار جنسی آنلاین در این گروه انجام گرفت. روش پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی توصیفی بود. جامعه موردمطالعه دختران نوجوان 19-15 ساله شهر تهران بودند که سابقه حداقل یک بار آزار جنسی آنلاین را داشتند. در همین راستا 15 نفر از دختران نوجوانان به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و فرایند نمونه گیری تا مرحله اشباع نظری پیش رفت و 2 مصاحبه انتهایی جهت اطمینان از اشباع داده ها انجام شد. برای گردآوری داده ها از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد و داده های مصاحبه با روش هفت مرحله ای کلایزی و با استفاده از نرم افزار مکس کیودا2020 کدگذاری شدند. یافته ها نشان داد که داده های مصاحبه در 20 مضمون فرعی، 11 مضمون اصلی« عوامل روان شناختی درون فردی، عوامل روان شناختی بین فردی، نقش فرهنگ، تاثیر رسانه، نقش همسالان، نقش خانواده، عدم محدودیت آنلاین، احساس بی هویتی در فضای آنلاین، نقش افراد آنلاین، عدم آگاهی و آموزش ناکافی »  و 4 مضمون هسته ای اصلی «عوامل روان شناختی مستعد کننده، عوامل اجتماعی و فرهنگی مستعد کننده، نقش ساختار فضای آنلاین و عدم آگاهی و آموزش ناکافی» قرار گرفتند.در مجموع می توان گفت که افراد نزدیک نوجوانان با ارائه حمایت، دادن اطلاعات و گزارش دهی مسئولانه می توانند نقش بزرگی در پیشگیری و توقف آزار جنسی آنلاین داشته باشند و متخصصان امر به منظور جلوگیری از آزار جنسی آنلاین در دختران نوجوان، با استفاده از عوامل بسترساز شناخته شده آموزش مناسب آنان را فراهم کنند.

    کلیدواژگان: آزار جنسی آنلاین، نوجوانان، دختران، عوامل بسترساز
|
  • Mohammad Darba, Somayeh Shahmoradi *, Soleiman Ahmadboukani Pages 1-15
    Worrying about not getting married and ending up in absolute being single has led to the emergence of a psychological problem called the fear of being single. The present study aimed to investigate the moderating role of age and gender in the relationship between emotional intelligence and the fear of being single in college students. The study was conducted using a descriptive-correlational design. The statistical population included all students of the University of Tehran in the academic year 2019-2020. A total of 415 people were selected as the sample using the convenience sampling method. The data collection tools included Spielman’s Fear of Being Single Scale (FOBS) (2013) and Bar-On’s Emotional Quotient Inventory (EQ-i) (1997), which were distributed and completed online. Data were analyzed using Pearson’s correlation coefficient and Hayes’ adjustment method with SPSS-25 software. The results of statistical analysis showed that age moderates the relationship between emotional intelligence and the fear of being single. However, gender does not play a moderating role in the relationship between emotional intelligence and the fear of being single. According to the results of the present study, the relationship between emotional intelligence and the fear of being single is more than a simple linear relationship, and it is possible to take steps to prevent and treat the fear of being single by developing programs and interventions based on strengthening emotional intelligence.
    Keywords: Fear Of Being Single, Emotional Intelligence, Marriage, Age, Gender
  • Majid Mahdieh Najaf Abady *, Atousa Kalantar Hormozi, Qiumars Farahbakhsh, Hossein Salimi Bajestani Pages 16-42
    School counseling plays a vital role in training the future generation of the country. Thus, there is a need to create a framework and clarify the roles and functions of school counseling programs. To this end, the present study aimed to develop a professional school counseling model in Iran using the qualitative content analysis method. First, upstream documents (Fundamental Reform Document of Education (FRDE) and national curricula) and specialized school counseling texts were analyzed and the underlying themes were extracted. Afterward, the data from the interviews with school counseling experts (school counselors and experts) were analyzed. The analysis of the data revealed 180 subthemes, 59 main themes, and 21 core themes that were used to develop a school counseling model with four components: foundations, management, services, and accountability. The foundations of the model have two key aspects (belief and prospect). The belief component refers to fundamental beliefs of education and prospect reflects an image of the ideal future. Moreover, management involves three key aspects (planning, administration, and interactions). Planning specifies how the program is designed and executed. Administration addresses the needs and procedures used for implementing programs. Interactions refer to the position of programs and the systematic promotion of education. In addition, services encompass two key aspects (inclusiveness and strategy). Inclusiveness refers to the coverage of school counseling services and the strategy specifies the procedures for delivering school counseling services. Finally, accountability involves two key aspects (evaluation and promotion). Evaluation involves measuring school counseling services, factors promoting school counselors’ competencies, and the requirements for acquiring such competencies. The professional school counseling model tries to create a comprehensive and systematic framework for school counseling activities by using scientific and culture-based theories to contribute to developing academic, occupational, personal-social, and religious-ethical competencies of future generations.
    Keywords: Professional Model, School Counseling, Upstream Documents
  • Nafiseh Ahmadi *, Naser Yosefi, Kumars Beshlideh Pages 43-62
    The evidence shows that couples in modern societies face many problems in establishing intimate relationships and understanding the feelings of their partners. To this end, using a quantitative and quasi-experimental design, the present study sought to examine the effectiveness of forgiveness and patience training based on Islamic instructions on marital conflicts and the emotional management of married women. The participants were selected from women with marital conflict who visited counseling centers in Qom. A total of 20 married women were selected using convenience sampling and randomly placed in two intervention and control groups. The data were collected using the Marital Conflict Questionnaire (MCQ) and Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (CERQ). The collected data were analyzed via analysis of covariance (ANCOVA). The ANCOVA results showed that the forgiveness and patience therapy model was effective in marital conflicts and emotional management, reducing marital conflicts and improving emotion regulation of the women in the intervention group. Indeed, practicing forgiveness and patience based on Islamic instructions enables a person to accept responsibility for her actions in conflicts and forgive her partner whenever necessary. Accordingly, family counselors and therapists can organize and hold psychological therapy interventions and courses based on Islamic instructions and use the model developed in this study to contribute to resolving marital conflicts and improving marital life in couples.
    Keywords: Forgiveness, Patience, Marital Conflicts, Emotional Management
  • Arefe Kiani *, Esmaeil Sadri Damirchi Pages 63-77
    The present study sought to propose a divorce risk reduction model based on marital intimacy, triangulation, and attachment with a focus on the mediating role of cohesion and adaptability in married people. This study was conducted using a correlational and path analysis design. The participants were 186 married people residing in Neka, a city in Mazandaran Province, Iran. The participants’ ages ranged from 22 to 40 years, and they were selected through non-random convenience sampling based on Klein's formula (1998). The criteria for enrollment in the study were being married for 2 to 5 years and the age range of 22 and 40 years. The instruments used to collect the data were the Marital Instability Index (Edwards, Johnson & Booth, 1987), the Intimacy Scale (IS) (Walker & Thompson, 1983), the Triangulation Questionnaire (Yousefi & Bahrami, 2012), the Adult Attachment Scale (Collins & Reed, 1990), and the Family Adaptability and Cohesion Evaluation Scale (FACES) (Elson, Portner, & Bell, 1985). The findings revealed that marital intimacy, attachment, adaptability, and cohesion have a negative and direct effect on reducing the risk of divorce (marriage instability). In addition, 32% and 24% of the impact of marital intimacy and attachment on reducing the risk of divorce (marriage instability) can be explained through cohesion. Furthermore, 58% and 32% of the effects of triangulation and attachment on reducing the risk of divorce (marriage instability) can be explained through adaptability. The data in this study showed a relationship between intimacy, attachment, and divorce risk reduction mediated by cohesion. In addition, triangulation and attachment can reduce the risk of divorce through the mediating role of adaptability.
    Keywords: Divorce Risk Reduction, Marital Intimacy, Triangulation, Attachment, Cohesion, Adaptability
  • Marjan Arabani *, Askar Atashafrouz, Manijeh Shehni Yeylag, Morteza Omidian Pages 78-97
    The present study aimed to develop and test a model to account for the effect of family communication patterns and sensation seeking on internet addiction through the mediating role of basic psychological needs (competence, autonomy, and communication). This study adopted a multivariate correlational design through path analysis. The participants (n = 290) were selected through multi-stage cluster random sampling from among all the lower secondary school students in Khorramabad. The data were collected using the Addiction to Virtual Social Networks in Adolescents Questionnaire (Sadeghzadeh et al., 2019), the Revised Family Communication Patterns Questionnaire (Ritchie & Fitzpatrick, 1990), the Sensation Seeking Scale (Aluja et al., 2010), and the Basic Psychological Needs Scale (Sorebo et al., 2006). The proposed model was evaluated through path analysis with SPSS and AMOS-23 software. The findings confirmed a positive and significant direct relationship between communication patterns (conversation) and basic psychological needs (competence, autonomy, and communication) and also a positive and significant direct relationship between sensation seeking and internet addiction. The data also indicated a negative and significant direct relationship between conformity communication patterns and basic psychological needs (competence, autonomy, and communication), a negative and significant direct relationship between sensation seeking and basic psychological needs (competence, autonomy, and communication), and a negative and significant direct relationship between competence and internet addiction. In addition, the paths of autonomy and communication on internet addiction were not confirmed. Moreover, in the indirect paths, basic psychological needs (competence, autonomy, and communication) played a mediating role between communication patterns (conversation) and internet addiction, between the communication pattern (conformity) and internet addiction, and between sensation seeking and internet addiction. Thus, teaching communication patterns and the way to control emotions to parents, young individuals, and adolescents can contribute to meeting their basic psychological needs (autonomy, competence, and communication) and reduce their dependence on online social networks.
    Keywords: Internet Addiction, Family Communication Patterns, Sensation Seeking, Basic Psychological Needs
  • Ali Azimi *, Hadi Salimi, Ebrahim Naeimi Pages 98-114

    Female adolescents are at risk of online sexual harassment as they are in a period of sexual identity formation and sexual exploration. Thus, studying online sexual harassment in female adolescents can contribute to preventing this type of abuse and reducing its possible consequences. To this end, the present study aimed to analyze the factors underlying online sexual harassment in female adolescents. This study was conducted using a qualitative and descriptive phenomenological approach. The participants (n = 15) were selected through purposive sampling from 15-19-year-old female adolescents in Tehran who had a history of online sexual harassment at least once. The data were collected through semi-structured interviews until the data were theoretically saturated. Two additional interviews were conducted to ensure data saturation. The collected data were analyzed using Colaizzi’s seven-step method with MAXQDA-2020 software. Data analysis revealed 20 subthemes, 11 main themes (intrapersonal psychological factors, interpersonal psychological factors, the role of culture, the influence of the media, the role of peers, the role of the family, unrestricted online interactions, the feeling of no identity in cyberspace, the role of people online, unawareness, and inadequate training), and 4 core themes (predisposing psychological factors, predisposing social and cultural factors, the role of cyberspace structure, and unawareness and inadequate training). The insights from this study implied that people close to adolescents can play a big role in preventing and stopping online sexual harassment by providing support, giving information, and responsible reporting. Moreover, professionals can prevent online sexual harassment in female adolescents by developing effective training programs based on the factors underlying online sexual harassment.

    Keywords: Online Sexual Harassment, Female Adolescents, Underlying Factors